دوستانی که شیوه نگارش نیمه آهنگین مرا می پسندند از من میپرسند که آیا شعر هم گفته ام ؟
آری شعر هم گفته ام ولی خیلی کم ؟من در طول عمر درازم دو سه بار جرات کرده ام وبه ساحت پر جلال و مقدس شعر قدم نهاده ام ، آن هم در پناه طنز و شوخی با چند رفیق شفیق .
ادامه مطلب ...دوران درخشانی بود. مملکت بربال زرین تمدن بزرگ درپرواز بود.
نورجشنها وچراغانیها چشمها را خیره میکرد. کاخهای بلورین به آسمان میرفت. تالارها، گالریها، نگارخانهها پر ازپردهها و تصاویر دلانگیزبود.
سواحل سرسبز شمال را که پریچهرگان رنگین پوش آراسته بودند.
نسیم فرح بخش تمدن ازهرسو میوزید. نوای جانفزای ترقی ازهر گوشهای به گوش میرسید......
ادامه مطلب ...
خدمت اصیل وانسانی در همه جا و درهمه وقت محترم است.
خدمت با مکان وزمان ازمیان نمی رود.
خدمت در الاسکا خدمت است.
در فیروزابادهم خدمت است.
خدمت دیروز وامروز نمی شناسد.
پارسال و امسال ندارد.
معالجه بیمار درهمه جا و همیشه خدمت است.
نوازش یتیم - دستگیری مستمند- با سوادکردن و بی سواد کردن در همه جا و همیشه خدمت است.
عدالت در زمان انوشیروان عدالت بود. هنوزهم عدالت است.
خدمت تنها در صورتی ماهیت و کیفیت خودرا ازدست می دهد که با اغراض پلید الوده شود و گرنه هیچ چشمه ای زلال تر وروشن تر از چشمه دل انگیز خدمت وجود ندارد.
خدمت اگر راست ودرست باشد جاودانی و تهمت ناپذیر است. خدمت کرده ام . روسفید وسربلندم. انگشتان بچه های عشایر را به جای کلنگدن تفنگ با ابزار ظریف جراحی اشنا ساخته ام. برای سلامتی مادران وخواهران سر ازپا. نشناخته ام . عفریت شوم ال را از ایل رانده ام
با وجود جریانهای سیاسی سال 1332 و طرفداری مردم از نهضت دکتر مصدق مشکلاتی نظیر فقر مالی مردم ایل برای پرداخت حقوق معلمان که باعث دلسردی آنان شده بود بوجود آورد اما این کاروان پیام امید به کار خود ادامه داده و قافله سالارش با اسب و قاطر و یا پیاده در دشتها و کوهها بدون احساس خستگی به بازدید سپید چادرهایی که اولین و آخرین آرزویش بودند میرفت و با وعده دادن به معلمان که........
ادامه مطلب ...رمز موفقیت بهمن بیگی را در عشق او به مردم محروم و زبان ناطقی که در پشت آن صداقت موج میزد جهل و بیسوادی قریب نیم میلیون مردم بیپناه عشایر بهمن بیگی را رنج میداد. مسئولین هم معتقد بود
ادامه مطلب ...