گسترش اندیشه های استاد محمد بهمن بیگی

یکی از نیایش های روزهای من این است که ؛ چه خوب شد من به ایل خدمت کردم " محمد بهمن بیگی "

گسترش اندیشه های استاد محمد بهمن بیگی

یکی از نیایش های روزهای من این است که ؛ چه خوب شد من به ایل خدمت کردم " محمد بهمن بیگی "

اگر ارسطو معلم اول بود , تو معلم اول ایل بودی !

دلم که گاه به پهناوری دریا هاست          چنان گرفته در این دم که قطره ای تنهاست

نمیدانم کی بود که برای اولین بار نام تو را شنیدم ؛ کی بود که تو را دیدم ؛ نمیدانم اولین بار چه کسی تو را به من نشان داد.فقط این را یادم می آید که از همان لحظه اول مرا به خود جذب کردی ! شیفته ات شدم ! دوستت داشتم و دلیلش را هم نمی دانستم . گفتم خدایا این مرد کیست که مرا اینگونه به خود مشغول کرده ؟ شروع کردم به شناختنت؛هر چه در تو فرو رفتم بیشتر غرق شدم ,هر چه در عمق تو رفتم دیدم  هنوز راهی نرفته ام .افسانه ای بودی که هم دور بودی و هم نزدیک . هم می شناختمت و هم نمی شناختمت . به خودم که آمدم تو دیگر نبودی ؛ رفته بودی , بال کشیدی و رفتی از میان ما.

دیر بود ولی من نیاز داشتم که تو را بشناسم ؛ از زبان خودت .من یادم نمی آید اشکی ریخته باشم ولی گاه و بی گاه برای تو اشک ریختم . خدایا ! مگر میشود کسی را ندیده باشی و برایش اشک بریزی ! مگر می شود کسی این همه از تو فاصله داشته باشد و اینقدر دوستش داشته باشی !؟

تو آنقدر به من نزدیک بودی که من فقط موقع رفتنت نبودنت را حس کردم . من آنقدر دوستت دارم که هرچه می کنم نمیتوانم ذره ای از عشقم به تو را ابراز کنم .

حال که سه سال است رفته ای و بر ما عمری گذشت؛ تو رفتی و ما ماندیم و بی پناهی ...

" اگر ارسطو معلم اول بود , تو معلم اول ایل بودی "  و چنان که سیاحی عزیز می گفت : " پیامبر گونه نقشت در عشایر " و چه خوب گفت که  ، کفر نگفتم ؛ اگر گونه را نمی آوردم .

و تو رفتی و هنوز حست میکنم ، هنوز" بوی دلاویز پیپ "  تو را حس میکنیم  ، هنوز قره قاچ لالایی دلنواز ایل است . هنوز میگوییم : اگر قره قاچ نبود ما هیچ نداشتیم . و هنوز که هنوز است ،" بله برم " سکوی پرتاب خورشید واره های ایل است .

ای کاش بودی و تنها برای لحظه ای با تو هم کلام میشدم  و از زبانت می شنیدم : اشک بیش از آب چهره پدران و مادران ما را شسته است و با آن دل پاکت اشک عشق  میریختی !

کاش دوباره میگفتی :

 طلای شهامت را با پشیز سواد مبادله نکنید .

کاش باز میگفتی : خدمت اصیل و انسانی در همه جا خدمت است

و همه اینهایی که گفتی و فراموشمان شد را میگفتی .

کاش بودی ؛ حتی برای لحظه ای

می خواهم بشناسمت .

وحید استوار(فرزند ایل)

نظرات 8 + ارسال نظر
صاحب خبر جمعه 15 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 12:03

هزاران درود و خسته نباشید دارم خدمتتون به ویژه اونایی که نسبت به هویت قشقایی احساس مسئولیت می کنند و قلم می زنند و این فرهنگ رو ترویج می کنند/ درود خدا هر ثانیه بر شما باد// یه نکته دارم خدمتون دوستان ببینم نظری دارید یانه ممنون میشم در ترویج تفکرمون تلاش کنید- تفکری که ما را به شناخت و تکامل در کشور برساند و از هویت صرفا عشایری محض خارج کرده و آنرا در مقام یه قوم صاحب سبک و پیشرفت در زمینه های علمی، هنری، فرهنگی و غیره معرفی نماید// خیلی دقت شود// چرا گفته می شود قوم لر، کرد، بلوچ و ......؟؟؟ و چرا هنگام نام بردن از قشقایی گفته می شود ایل؟؟؟ منظورتون این هست که یعنی ما از اون ها کوچکتریم و هنوز کوچ می کنیم؟؟ مبدع این واژه چه کسی است؟ آیا ریشه یابی شده است؟؟ آیا تا به حال به این واژه و معنی قوم و ایل توجه کرده اید؟؟ وقتی گفته می شود قوم کرد، لر و... و ایل قشقایی... یعنی ما کوچکتریم... آیا شخصیتی به کوچک تر بودن قوم خود افتخار خواهد نمود؟؟؟عشایر و کوچ‌گردان یک منطقه معمولاً به گروه‌های کوچکتری به نام «ایل» تقسیم می‌شوند.- آیا ما همچنان ایل و کوچ نشین هستیم؟؟؟ اما قوم: گروهی از انسان‌ها که افراد آن دارای ویژگی‌های نیایی و اصل و نسبی یکسان یا مشترک اند. هم‌چنین گروه‌های قومی اغلب دارای مشترکات فرهنگی، زبانی، رفتاری و مذهبی هستند که ممکن است به آبا و اجدادشان برگردد و یا بر اساس عوامل دیگری به وجود آمده‌باشد.// به نظر شما دوران ایل گفتن به سر نیامده؟؟ دوران کوچکتر بودن از دیگر زبان ها و اقوام فرا نرسیده هست؟ آیا ما هنوز ایل هستیم یا قوم صاحب هویت و اعتبار در کشور؟؟ سعی شود واژه ایل رو به آرشیو برده و واژه قوم قشقایی رو که اغلب هم یکجانشین اند به کار ببریم.
سپاسگذارم

صاحب خبر جمعه 15 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 12:04

توجه ویژه ای لازم است اینکه وقتی می گوییم «قوم قشقایی» این مسئله در میان خود قشقایی ها زیاد مهم محسوب نمی شود و باز همان ایل را ادامه می دهند. ولی نمی دانند که مفهوم ایل هرچه باشد در این عصر و زمانه دیگر کارایی قبل رو ندارد زیرا ماباید بتوانیم هویت جدیدی را در طول هویت اصلی تعریف نماییم تا بتوانیم در معرفی قشقایی و نماد و هنر خود حرفی همچنان داشته باشیم. مفهوم «ایل» بین من و شما و قشقایی ها بسیار کاربرد دارد ولی آیا در سطح و مقیاس کشوری هم کار برد دارد؟؟؟ آیا در سطح شهرهای دیگر هم به همان اندازه کاربرد دارد؟؟؟ آیا وقتی گفته می شود «قوم» آن گروه ماندگار تر است یا وقتی گفته می شود «ایل»؟؟. این مفهوم و اندیشه رو البته تا زمانی که در بین قشقایی ها زندگی می کنیم چندان درک نخواهیم نمود و ممکن است کاربرد چندانی برایمان پیدا نکند اما وقتی با مکان، جغرافیا، شهر یا اقوام دیگر مواجه می شویم معنای آن «برجسته» می شود. برخی ها می گویند حالا چه ایل باشیم یا قوم چه فرقی می کند؟؟؟ می گویم این مفهوم در سطح بالاتر معنی می یابد و دیگران هم با ذهن قوم که ماندگارتر و همچنان به روز تر است بهتر انس گرفته و آنرا درک می کنند. واضح است که وقتی در بین اقوام دیگر یا شهرهای دیگر گفته می شود «ایل قشقایی» همچنان ما را فقط در قالب قدیم و عشایری می دانند که بدون امکانات و از طریق کوچ و ... زندگی و ارتزاق می کنند. خب حالا چه کسی و چه کسانی باید این مسئله و مشکل رو حل نمایند؟؟؟ واضح است که این کار یه مسئله فکری و اندیشه ای است... که باید برای قشقایی تفسیر شود. در این ارتباط خودم تجربه یک دهه زندگی را در سطح و مقیاس استان تهران با اقوام مختف لر، کرد، آذری/ ترک های آذری، گرجی، و ....داشته ام و این مسئله رو به بهترین صورت درک کرده ام و نگاه آن ها را به قشقایی دیده و شنیده ام. بنابراین در ادامه این روند پی به این نقص و مشکل بردم که می خواهیم با کمک یکدیگر آن را حل نمایم. من، شما و دیگران دوستان نتوانیم مسائل و مشکلات خود را حل نماییم مگر دیگران هم دلشان برای ما و قشقایی خواهد سوخت؟؟؟ مسلماً خیر.

مهیا دوشنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 20:46 http://aipara1.blogfa.com

سلام
از دیدن وبلاگتون خیلی خیلی خوشحال شدم
راستش منم تا اومدم استاد رو بشناسم از دستش دادم
پدرم که از دانش آموزای مدارسشون بودن زیاد برام تعریف میکردن
این نوشته حس من رو هم بیان میکنه.
یه جمله از استاد خیلی برام مهمه و هروقت حوصله درس خوندن ندارم بهش فکر میکنم:فرزندان من , از شما میخواهم که درس بخوانید و درس بخوانید و درس بخوانید.

سلام دوست خوبم . خیلی خوبه که دغدغه داری و از گفتن این حرفا لذت میبری .

celin binoglo چهارشنبه 10 دی‌ماه سال 1393 ساعت 14:43

Great...

لیلا رزمی دوشنبه 18 خرداد‌ماه سال 1394 ساعت 18:11

با سلام و احترام
ابتدا خدا قوت میگم خدمت معلمین دلسوز و زحمت کش عشایر غیور
غرض از مزاحمت اینکه من دوران ابتدایی رو در مدرسه عشایری درس خوندم واقعا،واقعا راه رفتن روزانه چندین کیلو متر و بصورت دو شیفت رفتن به مدرسه عشایری کار خیلی سختی بود ،و پس از دوران دبستان به خوابگاه شبانه روزی مناطق محروم رفتم و عشق به مدرسه باعث شد که ادامه بدم و در حال حاضر فوق لیسانس روانشناسی بالینی هستم می خواستم بگم که خدا رحمت کند آقای بهمن بیگی ...ضمن اینکه من با وجود اینکه مشقت زیادی کشیدم که موفق به گرفتن مدرک شدم هنوز بیکارم و الان که این سایت رو دیدم گفتم که پیامی بفرستم شاید که کسی که این پیام رو دید من را درک کرد و تونست به من کمک کنه که کاری برام جور بشه.... با تشکر09175305460

ناهید شنبه 28 شهریور‌ماه سال 1394 ساعت 22:42

معلم اول ایل؟؟
نه ، معلم تمام ایران. مگر زمانی که این اقا شروع به کار کرد جمعیت شهر نشین چقدر بود. دو سوم مملکت ایلات و عشایر و روستایی ها بود که با همت این اقا با سواد شدن. مملکت رو ساخت و خوش به سعادتش چه کارنامه ای پیش فرستاد

یوسف جمعه 2 بهمن‌ماه سال 1394 ساعت 23:04

مرد بزرگی بود. راهش پر رو و یادش جاودان باد. یاشاسین قشقایی ایلی.....ترکمن صحرا یوردوندان یوسف

محمد پنج‌شنبه 20 آبان‌ماه سال 1395 ساعت 17:00

سلام خدا قوت ...ایشان در سال 1330 در یک دوره کوتاه که مسول بخش آموزش اصل چهار ترومن بوده در امریکا اموزش دید تا چطور باعث جدایی عشایر از فرهنگ و سنن ملی انها شود ..البته امریکایی ها او را از تجربیاتشان در سلاخی فرهنگی سرخپوستان بی بهره نگذاشتند ... لازم به یاد اوری است بعد از کار بسیار پیچیده محمد بیگی در طول سالهای 1330 تا 1357دیگر عشایر ایران مانند قبل حاضر به همکاری برای مبارزه با دشمنان ایران زمین نبوده و حتی کارشکنی هایی در عبور و مروررزمندگان در دوران دفاع مقدس نیز انجام می دادند. اینها همه نشان از برنامه دقیق امریکایی ها و غربیها برای خلع سلاح فرهنگی عشایر میباشد .عشایر غیور همانهایی هستند که اولین مدافعین ملی و مرزی و بومی در طول لشکر کشیهای اجانب به این مرزو بوم بودند.
برگزاری اردوهای تربیتی مختلط همراه با موسیقی برای دانش‌آموزان و آموزگاران عشایری در نقاط مختلف عشیره‌نشین از بدعتهای او بود . آموزگاران شرکت کننده در آن اردوها اکثر قریب به اتفاقشان سکولار و دین گریز هستند .معلمان به ظاهر موفق، کارهای خودشان را به آموزگاران دیگر و دانش‌آموزان دانش‌سراها، که در آینده آموزگاران عشایری می‌شدند، معرفی می‌کردند اما برگزاری رقص و پایکوبی مختلط با اجرای موسیقی محلی از دیگر برنامه‌های این اردوها بود که تاثیری شگرف بر حیا زدایی از جامعه ایل و عشایر داشت . شما در این سطور ، نفوذ و خیزش نرمی را در حرکت این جاسوس می بینید . با توجه به کارها و خدمات ظاهری اقای محمد بیگی باید بیان کنم ایشان جزو جاسوسان امریکایی وضد ایرانی بوده که در اسناد لانه جاسوسی هم اسمش امده ......لطفا دقت کنید شما نقش مهمی در بصیرت افزایی دارد .دقت کنید ...))) ایشان از سرمایه های جریان شبه روشن فکری و سکولار است . فیلم "مدرسه که باد برد" را برای او ساختند

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد