گسترش اندیشه های استاد محمد بهمن بیگی

یکی از نیایش های روزهای من این است که ؛ چه خوب شد من به ایل خدمت کردم " محمد بهمن بیگی "

گسترش اندیشه های استاد محمد بهمن بیگی

یکی از نیایش های روزهای من این است که ؛ چه خوب شد من به ایل خدمت کردم " محمد بهمن بیگی "

در محاصره لر هستم

 

پری روز یا پری شب ؛ جوانی آمده بود که گوشش گرفتار یک بلایی بودو میگفت شما به رئیس بیمارستان خلیلی نامه ای بنویسید که در معالجه گوش من کمی محبت کنند.متاسفانه یا خوشبختانه رئیس بیمارستان خلیلی یک لر است(به نام دکتر هاشمی).نامه ای نوشتم"نور چشمم , عزیزم ! دکتر هاشمی : من نمی دانستم کار به کجا میکشد؛ به فکر با سواد کردن بچه های قشقایی افتادم . آمدند گفتند گناه است که به لرها نمی رسی؛ قبول کردم , متاسفانه غلط کردم لرها را هم با سواد کردم!حالا چه بکنم , در محاصره لر هستم.دور و برم را لر گرفته ؛ قاضی لر , وکیل ادلیه  لر , پیوند کبد و کلیه لر ( دکتر ملک حسینی ) , فرماندار لر , نماینده مجلس لر , مهندس لر , من بدبخت شدم آقا ؛ حتی همسرم هم لر . من اصلا راهی ندارم, چه بکنم ؟این جوان را می فرستم تا معالجه کنی,اگر نکنی تو لر بویر احمد؛ میسپارم پدرت رو در بیارن , میخوای سید باش میخوای نباش ؛ عارض میشم و مینویسم , نامه می نویسم به اولاد علی مومن(از طوایف بویراحمد).عارض میشم به قوم و خویش های علی ولی(یاغی های معروف)عارض میشم به سادات بویر احمد, پدرت رو در میارم .اگر معالجه مفت و مجانی و عالی صورت نگرفته باشد ؛ اینرو بدون که دیگه لری وجود نخواهد داشت ".  

از خاطرات استاد محمد بهمن بیگی

"فرزند ایل"

نظرات 3 + ارسال نظر
[ بدون نام ] یکشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 00:55

این همه شجاعت در نوشتن از کجا میاید؟

محمد پنج‌شنبه 7 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 13:46 http://www.mohammad khalili.yahoo.com

ایل سنه قوربان جیران جیران....چل سنه قوربان.....

Z شنبه 30 بهمن‌ماه سال 1400 ساعت 19:54

ما به تو افتخار می کنیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد